فردا میای
سلام
امروز جمعه 1392/06/01 است.مامان الهه امشب قراره زایشگاه بستری بشه آخه دکترش گفته فردا صبح تو میای.
مامان و بابات خیلی خیلی نگران هستند و استرس دارند ، آخه 9ماهه که برای این روزها لحظه شماری کردند. مدام یا به فکرت بودند یا اسم برات انتخاب کردند یا برای اومدنتو آینده تو و بزرگ شدنت نقشه کشیدند.
خیلی ها منتظر اومدنت هستند . مامان ، بابا ، 2تا مامانیا ، بابایی ، خاله مرضیه ، عمه نیره ، عمه مریم ، عمو محسن ، عمو حمید (شوهر خاله مرضیه) و خلاصه خیلیای دیگه.
امیدوارم که وقت اومدنت مامان الهه رو خیلی اذیت نکنی و از همون اولش شیطونیات شروع نشه.
هوای مامان باباتو داشته باش چون که خیلی خیلی دوست دارند .
این خبر از طرف عمه مریم برای اولین بار تو وبلاگت نوشته شده . تا جایی که امکان داشته باشه سعی می کنم که به کمک مامان و بابا و عمو محسن تمام خبرای تورو تو وبلاگت بذارم تا بشه یه دفترچه خاطرات بزرگ که یه روزی بتونی خودت بخونی و ازش لذت ببری.
به امید روزای شکلاتی