پوریا دردونه ی مامان و باباپوریا دردونه ی مامان و بابا، تا این لحظه: 10 سال و 8 ماه و 23 روز سن داره

پوریا دردونه ی مامان و بابا

10 روزت شده عزیزم

1392/6/11 12:59
نویسنده : مامان و بابا
76 بازدید
اشتراک گذاری

یکشنبه 92/06/03 مامان الهه از بیمارستان مرخص شد و تو اومدی خونه . البته چون مامان حال خوشی نداشت تو و مامان رو بابا برد خونه مامانی و باباعلی.

تو این چند روز حسابی خوابیدی و خستگی راه رو از تنت بردی.البته کارای زیادی هم کردی مثلا رفتی تست شنوایی سنجی و آزمایش تست تیروئید. وای ... میدونی از کجات خونگیری کردن ؟ از کف پات. بمیرم.

بعد یه روز باباسعید و مامانی تورو بردنت خونه یه آقای روحانی که تو گوشت اذان بگه.میگن تو این فاصله که رفتی خونه آقا و برگشتی خونه همش خوابه خواب بودی.

راستی تو این چند روز یک دفعه هم به مطب دکترت رفتی و دکتر تورو معاینه کرد و خداروشکر زردی هم نداشتی.تا الانش که بچه ی بی آزاری بودی و سعی کردی که کم مامان و بابا رو اذیت کنی.

دیشب ساعت 1 شب ما که خواب بودیم اما مامانی گفت بابات زنگ زده بوده که بگه نافت افتاده.چه ذوقی کرده بود بابات.

خدا مامان باباتو برات نگه داره.

به امید روزای شکلاتی

دوست دارم . عمه مریم و عمو محسن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (2)

مهدي
11 شهریور 92 12:54
سلام اين پيام و ميزارم واسه روزي كه ديگه بزرگ شدي اقا پوريا خوبي نگاه كن چقدر بودي الان شدي چقد. واست خيلي زحمت كشيدن قدر پدر و مادرت و بدون مخصوصاباباي خوبت كه خيلي دوست داره
مریم
11 شهریور 92 13:00
سلام